گم شده

من یه هیولا زیر تختم دارم:)

گم شده

من یه هیولا زیر تختم دارم:)

لبخندش وطن است:)

پیام های کوتاه
  • ۲۹ تیر ۹۹ , ۱۳:۴۹
    پ.ن
  • ۲۹ تیر ۹۹ , ۱۳:۴۹
    های
بایگانی
آخرین نظرات

۱۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

چند وقتی بود ک دیگر یک لا لباس نداشت. لباس های فاخر میپوشید. ولی هنوز پا برهنه بود. به حرف دیگران توجهی نداشت ولی دیگرانی وجود نداشتند ک بخواهد مراعات حال کند. کلبه اش پس از طوفان خرابه ای بود و از دشت گلهای زرد کوچ کرده بود به پای کوهی. سنگ بر سنگ و آجر بر آجر ساخته بود و ذکر گفته بود. دیگر نگران فصل ها نبود. نبودِ درویش اتفاق غمگینی نبود و دلش برای تکه هاش بر روی تپه ماه تنگ نمیشد. در کتیبه اش ذکر مینوشت. روز و شب. شب و روز. از احوالات گذشته و اوصاف حالات اکنونش. خوشحال نبود غمگین نبود فسرده و خسته نبود اما دل مشغول بود، ردی از خاطرات داشت اما همه شان را نه.فراموشی و ردی از خاطرات .ساعت ها به آفتاب تیز پای کوه خیره میشد و انعکاسی از خودش را میدید که میدود زمین میخورد فرار میکند و برمیگرد اما باز هم ادامه میدهد.دلتنگ نبود اما نگران بود نگران خودش که متفاوت بود با ردخاطراتش،پذیرشش آسان بود اما نگران بود...
باب صفر از کتیبه اول
  • رها
تبلیغات میکنه بعد یه جمله میگه ک خانواده ارزشمندترین دارایی مونه یا یه چیزی تو این مایه ها حقیقت محضه! خانواده کاملترین شکل عشق رو بهمون میده:)
  • رها
مطمئنا از نیاز های بشره و کمبودش ضررهای زیادی داره برای بدن،من دیروز فقط ۵ ساعت خوابیدم شاید عادی باشه برای یه سری ها این مقدار خواب ولی برای من ک حداقل ۷ساعت میخابم کافی نیست!!!!! دیروز و امروز کلاس صبحم رو نرفتم و خوابیدم و مامان بابام کلییییی ناراحت شدن و میگفتن ک ادم باید از خوابش بزنه و تو تنبل شدی و کلاست خیلی مهمه و از این حرفا ک مامان باباها میگن!امااااا من واقعا اگر نمیخابیدم اذیت میشدم نصف بداخلاقی ادما میتونه بخاطر همین بدخوابی باشه حتی اضافه وزن کمبود تیروئید یا کوتاهی قد تو بچه ها و نوجوونایی ک دیر میخابن!
احتمالا از اولین کارایی ک وقتی مردم میخام انجام بدم اینکه برم از ائمه و عرفا و علما بپرسم چطوری میتونین!!ک انقدر شب زنده داری و فلان بیسار انجام بدین و اذیت نشین!واقعا ایمان مکفی ست؟میتونه جبران کنه؟؟ :///
بعضی وقتا میگن کاش همه اینایی ک از ما بهترن نبودن ک میتونستیم بدون مقایسه زندگی کنیم!
  • رها
یه دوست دارم که همه اش تو مسافرتع،ازش پرسیدم چرا همه اس میره مسافرت،گفت برای اینکه رازاشو بگه.توی سفر تو فقط با آدمایی برمیخوری که به بار میبینیشون ،هیچکدومتون نمیدونین طرف مقابل کیه،پس نیازی نیست ک حواست به چیزی باشه.رازهام،شرمندگی هام،ضعفام اشتباهاتم حتی دردام همه اشونو میتونم به یه غریبه بگم،اکه یکیو به سختی بشناسی خیلی صادقانه باهاش حرف میزنی.حالا میفهمم منظورش چیه.
  • رها
مردم رو میشه از روی تاریخچه سرچشون شناخت
  • رها
کی کنکوره؟هنوز تموم نشده؟میخام برم کتابخونه و اصلن دلم نمیخاد کنکوریای خسته و له و رو ببینم:/
  • رها
لب تاپم یه هفته اس سوخته و تمام کارهای زندگیم مونده رو هوا:/ حتی پیرینترمم رنگ نداره ک جزوه هامو پیرینت کنم:/
حالم داره از بس تو گوشی نگاه کردم بهم میخوره:/
پ.نون:این ک میگن رفیق اونه ک اگه محتوای چتتون نامه ی اعماله حقیقته محضه:)تا حالا دوبار مجبور شدم بخاطر لو نرفتش کل گوشیمو ریستور؟ کنم:)
  • رها
امروز روز اول نبود ولی حس روز اول رو داشتم شاید بخاطر اینکه بعد ازز مدت ها بجای اینکه خودم رانندگی کنم بابام رسوندم:)دقیقا حس روز اول مدرسه،همون قلیلی ویلی رفتن ته دل آدم با حس اینکه داری یه چیز جدید رو شروع میکنی:)
پ.نون: از اینکه این همه مسائل مهم و عمیق وجود دارن ولی همه اش دارن سر حجاب دعوا میکنن بدم میاد:/
پ.نون:امروز ندیدمش س رو و خوشحالم:)کاش هیچ کدوم از راندا رو باهاش نیوفتم:)
پ.نون: موزیک broken&beautiful رو گوش دادم دیدم ost یه کارتونه،چقد آهنگای کارتوناشون شاخه:/
پ.نون: مسئله اینجاست ک استاد میگه جزوه بچه ها میگن کرمی پارسیان و تو اگه رفرنس نخونی بی سوادی:/و خیلی هم کم وقت داری:(
  • رها

داشتیم با هم قدم میزدیم رو‌پشت بوم اون ساختمون بلنده ک وقتی پایین رو نگاه میکنی روبه روت یه تابلوی بزرگ تبلیغاته، داشت همه اش حرف میزد از در و دیوار و همه جا خلاصه، یه هو ساکت شد. وایساد،برگشتم ببینم چی شده، گفت چرا تو دیگه نمی‌نویسی!از یه سال بیشتر شده:(حواسم بهت هستاااا قرار بود وقتی پاییز اومد بنویسی ولی شروع نکردی الانم‌ک بهار داره تموم میشه ... یه هو زدم زیر گریه،احساس فروریختن داشتم!چرا باید از نوشتن نه "نوشتن" انقدررر دور باشم نوشتنی ک بلند بلند بخوندش برام،نوشتنی ک تمام احساس و انرژیمو منتقل کنه!چقدررر دور شدم از قدیما!قدیما چقدر مینوشتم چقدر - چقدر میخوندم -هنوز دلتنگ کتاب خونه مدرسه‌مونم:(

خلاصه بگم!گفت چرا نمینویسی ولی من شندیم ک چرا هزار تا کار رو دوست داری گذاشتی کنار!

چرا دیگه رهای واقعی نیستی!چرا انقد از خودت دور شدی !

درس بهانه اس! راند بیمارستان بهانه اس! خستگی دانشگاه بهانه اس!

این رکود بی‌سابقه اس!

ف راست میگه من دکتر کنارکی ام، از همه چی کنارگی میکنم کلا:)

پ.نون:نوشته بودش قبل اینکه به خودتون برچسب افسردگی و اعتماد به نفس پایین بزنید ببینید دور و برتونو ک یه مشت آدم عوضی نگرفته باشن

پ.نون:استادمون پنج شنبه کلاس گذاشته بعد دانشگاه کنسلش کرده استاد هم گفته کلاس بجای دانشگاه توی سالن امفی تاتر بیمارستانه و توقع داره ما بریم سرکلاس:/میخام بپیچم برم سینما و باغ کتاب:)

پ.نون:کتاب دختری ک رهایش کردی رو‌ ۱۰۰ص شو خوندم و به شدت چرت بود:/امیدوارم بقیه اش خوب باشه:/

پ.نون:۶۱٪ بازدید کننده های وبلاگم از آمریکاس😂😂

  • رها
فردا اخرین روز ۲۲ سالگی عزیزمه.
میخام همه اشو برا خودم waste کنم:)
هیچ کدوم از تولدامو دوس نداشتم از ۱۸ سالگی به بعد،تولد ۱۸سالگیم دوستامو دعوت کردم خونمون ولی بزرگترین اشتباهم بود!حالم ازشون بهم میخوره،۱۹سالگی یادم نیس چی بود،۲۰سالگی(از نظر من مهم ترین تولد دو دهه زندگی) هیچکی تولد یادش نبود حتی خانواده م سه روز بعدش گفتن عههه تولدت بود،۲۱ سالگی هم شب مامانم گفت تولدت مبارک،پارسال هم پدرم کادوی تولد هارد برام گرفت چیزی ک نیاز همه خانواده بود همه ازش استفاده میکنن:) امسال ولی نباید منتظر باشم ک کسی خوشحالم کنه یا حتی یادش باشه ک تولدمه،خودم دیگه یاد گرفتم چطوری خوشحال باشم و کافیه،دیروز خونه مامانبزرگم بودم تولد خاهر زاده م دختر داییم و بچه اش همه خرداده و مامان بزرگم به همه اشون کادو داد به جزمن :) ارههه من حالم خوبه فقط مینویسمشون برا خالی نبودن عریضه:)
آهنگ another love از tom odell رو دوست:)
  • رها
و قسم به اشک ها
  • رها
ماییم نوای بی نوایی
بسم الله..
  • رها
عادتای خوبی دارم ک خیلی دوسشون دارم و وقتی میفهمم ک واقعی ان واسشون صدقه میزارم و قول هو الله میخونم تا خودم چشمشون نکنم
یاد حرفای صالحین میوفتم ک سعیده میگفت باید مومنین سه تا خصلت داشته باشن نظم ادب برنامه ریزی،باید تلاش کنم سه تا درونم نهادینه بشه،ایشالا ک میشه:)واسه خدا هیچی نشد نداره
  • رها
شاید بخاطر این بود ک اولین بار بارم بود تو همچین مراسمی شرکت میکردم ولی خب فکر کنم باید توضیح بدمش^~^
من یه مدتی خیلی کوتاه دچار افسردگی شده بودم ک خداروشکر برطرف شد البته فقط خودم بود ک فهمیدم نباید ادامه اش بدم و کسی تو اون مدت کمکم نکرد،توی اون مدت من عادت کردم ک همیشه لبخند بزنم به همه همیشه بخندم اصلن برام مهم نباشه هیچی!
این عادت من ک همیشه به روی همه لبخند بزنم و موقع صحبت کردن حتی به چیزای کوچیک بخندم رو دارم،دیروز مراسم تشیع عموم بود و موقع سلام علیک به روی همه لبخند میزدم بدون اینکه بفهمم وقتی با پسرعموی بزرگم هم خداحافظی میکردم فهمیدم ک بهم اخم کرده انگار یه چیزی داره اذیتش میکنه اون موقع بود ک فهمیدم بخاطر لبخند منه ک اصلا متوجه ش نبودم:/
تمام دیروز و امروز بخاطرش عذاب وجدان داشتم و نمیدونم دقیقا باید چ مدلی رفعش کنم:/شاید باید فقط مادیده اش بگیرم شایدم نه ادما بدشون میاد جز اداب معارشرت این چیز غلطی به شمار میره:/همین:(
  • رها
با سهمیه پزشکی بهشتی قبول شده و همه اونو بیشتر از من بخاطر یونی ش تحویل میگیرین!حقیقت تلخ سهمیه =نادیده گرفته شدن تلاش ها زحمتای من و امثال من بهتر دیده شدن و با امکانات تر بودن فردی ک از من کمتر تلاش کرده ولی سهمیه داشته!!!
و اینجاست این ادما بد دیده میشن نه بخاطر صرف فرزند جانباز یا شهید بود نه بخاطر مذهبی بودن!بخاطر احساس نا عدالتی!هر چقدر هم قدردان خود جانبازها و شهدا باشیم نمیتونم دلیلی پیدا کنم ک آدمی با سطح پایینتر از من در جایگاه بهتری از من باشه!همین!امیدوارم روزی اگر به حقه دلیل رو درک کنم و اگر به ناحقه تمام این حقوقِ ناعدالتانه از بین برن و منم تو از بین رفتنشون نقشی داشته باشم:/
  • رها
دلایل متعددی داره
اول اینکه سطح هوش اجتماعی رو اورده پایین
دوم اینکه وقت گیره
سوم اینکه الان حواسم نبود بسته ندارم و بازش کردم و در کمتر از یک مین ۲هزار تومن شارژی ک صب خریده بودمو خورررررد:/
  • رها
دیشب سه بار یه خواب تکراری رو دیدم و الان یادم نمیاد ک چی بود بعدم توقع دارم از خودم ک مطلبی ک یه بار سر کلاس گوش دادم رو ۱۰۰٪ یادم باشه:)با اینکه با هم خیلی فرق دارن و کلی دارم میگم:)
ولی باید اعتراف کنم تا وقتی ک پاشدم یادم بود خوابمو حنی تا یکی دو ساعت بعدش ولی الان اصلن یادم نیس:/
  • رها