گم شده

من یه هیولا زیر تختم دارم:)

گم شده

من یه هیولا زیر تختم دارم:)

لبخندش وطن است:)

پیام های کوتاه
  • ۲۹ تیر ۹۹ , ۱۳:۴۹
    پ.ن
  • ۲۹ تیر ۹۹ , ۱۳:۴۹
    های
بایگانی
آخرین نظرات

نگاه

جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۳۳ ب.ظ
بدم اومد ک وقتی استاد داشت chondromalacia رو درس میداد به من نگاه کرد فقط چون که میدونست من زانوم درد میگیره://
بعدشم پرسید استاد درمانش چیه استاد گفت وزن کم کنن، گفتش که اگه وزنشون کم باشه چی؟ استاد گفت هیچی و باز به من نگاه کرد:/
الان که داشتم این مبحثو میخوندم یادم اومد و خورد تو حالم:/
اینم یادم اومد که سر قلب استاده به من گفتش که برم دستگاه فشار بیارم خیلی بدم اومد:(((((
شاید چون نصفه و شبه و دارم درس میخونم، ولی نه خوب ناراحت میشه آدم بخاطر چیزای کوچیک:(
چقدر مسخره اس که ادم این اتفاقای کوچیک و کدر رو یادش بمونه و یادش بیاد:((
  • رها

نظرات (۴)

  • معلمی از جنس اینده
  • بله منم با حرفتون موافقم اتفاقای کوچیک ادم یادش میمونه.
    پاسخ:
    بیشتر اتفاقای کوچیک و ناخوشایند...
    دقیقا می دونم چه حسی داری.
    ما هم ابتدایی بودیم داشتیم درمورد یه بیماری حرف می زدیم که یادم نیست چی بود، ولی یادمه معلممون گفت با ناخن جویدن ممکنه بهش مبتلا بشید و باعث می شه که خیلی لاغر بشید و اینا. و همه کلاس داشتن به من نگاه می کردن! فکر کنم کرم کدویی، چیزی بود، بعله :/
    پاسخ:
    واقعا حس بدیهههه:(
    حداقل شما ابتدایی بودین شاید یه کم بخاطر سن بچه ها آدم بتونه بگذره ولی واسه آدمی که دیگه 24-25 سالشه واقعااااا زشته:/
    منم بودم ناراحت میشدم
    اشکالی نداره دیگه ب حرفا و کاراش اهمیت ندین
    پاسخ:
    باوشه:)
  • نباتِ خدا
  • شایدم چون دارید درس میخونید یادش میوفتید :)
    پاسخ:
    شاید...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">