تولد امام حسن(ع)
میان درد چهره امام به لبخندی می گشاید:
ـبنشین جناده
امام به سختی بر دست ها تکیه میکند و در بستر می نشیند:
ـمهیای سفر پیش رویت باش و توشه ای فراهم کن پیش از رسیدن مرگ...
بدان که تو طالب دنیایی و مرگ طالب تو....
مخور اندوه روزی را که نیامده به روزی که در آنی...جناده!
بدان که بیش از رزقت مالی به دست نمی آوری مگر که در آن خزانه دار دیگری هستی..
آگاه باش که در حلال اموال حساب است و در حرامش عقاب و در شبهاتش عتاب ،
پس دنیا را پیش چشمت برابر مرداری قرار بده که به وقت ناچاری و ناگزیری
از آن برگیرند....تو هم به کمترین کفایتت از دنیا برگیر
که اگر حلال بود زهد ورزیده ای و اگر حرام بود تو را عتاب و عقابی نیست....
برای دنیایت چنان تلاش کن که گویی تا ابد زنده ای و برای آخرتت چنان توشه گیر
که گویی تا فردا بیش زنده نمی مانی...
واگر عزت و هیبت و بزرگی می خواهی بدون سلطنت و حکومت
از ذلت معصیت حضرت حق جل و علا به عزت طاعتش هجرت کن.....
و لخته ای دیگر بر تشت .امام را توان کلام نیست دگر و دست ها آرام بر
بستر می لغزد....و دوباره ضعف چیره بر جان امام..........