گم شده

من یه هیولا زیر تختم دارم:)

گم شده

من یه هیولا زیر تختم دارم:)

لبخندش وطن است:)

پیام های کوتاه
  • ۲۹ تیر ۹۹ , ۱۳:۴۹
    پ.ن
  • ۲۹ تیر ۹۹ , ۱۳:۴۹
    های
بایگانی
آخرین نظرات

۳۷۹ مطلب توسط «رها» ثبت شده است

دلم تنگ شده برای ۴سال پیش،تقریبا ۴سال پیش،چقد فرق داشت همه چی
  • رها
الان مراسم تشیع شهید گمنامه تو یونی،نمیدونم بمونم سر کلاس سه واحدی اختصاصی یا برم مراسم:/واقعا انتخاب سختیه بخصوص اگه ترم علوم پایه ات باشه:| و جذابیتشم اینجاس که دانشگاه ما مث منطقه آزاد میمونه:/همه یه جورین که انگار هیچی رو رو قبول ندارن:/بعضی وقتا حس میکنم دارم خفه میشم:/ جوش اینطوریاس:/خدا بداد دل و دین و ایمونمون برسه
  • رها
چرا ادما باید بخاطر دیگران سختی بکشن
مگه سختی کشیدن بخاطر خودت کافی نیست؟
  • رها

خوب دقیقا نمیدونم که اینجا رو از اشناعای قدیمی کیا میخونن

دوست دارم بدونم ولی اونقدرام برام مهم نیست.میخام بنویسم خیلی وقته که میخام .درمورد همه چی.حال روزوم اتفاقا.حسا .داستانا همه چی خلاصه

نمیخام بپیچونمشون نمیخام سخت شون کنم . میخام بنویسم تا مثل این چیزایی که موندن بمونن برام

وقتی به نوشته هام نگاه میکنم حالم خوب میشه همین که میبینم چه ادمی بودم خودش خیلی جذابه واسم:)

خلاصه بگم که 

بسم الله

  • رها

چقد خاک گرفته اینجا

دلم براش تنگ شده بود

انقدر که کلمون تو موبایله یادمون میره اینجا بنویسیم یا تو دفترچه خاطرات

نمیدونم شایدم اصلن مهم نیس

مهم روزایی ان که میرن و تموم میشن ما دیگه هرگز نداریمشون

کاش بتونیم از وقتمون جوری استفاده کنیم ک اقا راضی باشن ازمون

هیییییییییییییی

دوست دارم گم شده ی من

همین

  • رها

یمی از چیزایی که جدیدا فکرو مشغول کرده اینکه

چقد احمقانه تا الان شاید اصرار بر بزرگ نشدن و این حرفا داشتم

الان فک میکنم فقط ادم بزرگان که میتونن خیلی چیزا رو بفهمن

مث اینکه نمیدونم چ جوری بگم خب

واقعا نمیدونم

شاید بچها بیشتر به خدانزدیک باشن

ولی ادم بزرگا بهتر بلندن یا بهتر میتونن

راهو پیدا کنن

شایدم....

یه چیزی:این روزا خیلیا میگن انزوا بده

به نظر من ادما هر چندوقت یه بار اصلن باید منزوی شن

ادما تو انزوای خودشون خیلی چیزای مهمی رو کشف میکنن

چیزایی واقعا به درد دنیا و اخرت میخورن

بعضیام هستن که تو انزوا بغض گلوشونو میگره و زار میزنن برای رسیدن به پدرشون

بعضیام بغض گلوشونومیگیره که چقد بدبختانه داشتم میزیستم تاالان تو این دنیا

چراانقد بدی کردم به خودم

به خودم بخودم

ادم تا خودشو نفهمه خداشونمیقهمه

خودشم که فهمید پاشو میزاروش خودشو نردبون میکنه واسه رسبدن به اون بالاییه

اون که عشقه

وسلام

یاعلی

  • رها

اول باید بگم موبارک باشه ماه خداتون ماه خوب ماه رمضووون

که همیشه کلی حال(به معنی واقعی کلمه) به آدم میده

ذوم باید بگم حال تصحیح غلظ املایی ندارم متاسفانه

سوم اینکه همین دیروز داشتم میگفتم هیشکی وبمو نمی خونه منم حال نوشتن ندارم:)

امتحانا شروع شده و التماس دعا که خوب بدیمشون

تولدممممممممم موبارک البته 20 خرداده و از اونجایی من مثل همه ی ادما یادم نمیره تولدم رو عادت دارم از زودترش تو حال و هوای لگد و فشار باشم واسه بدنیا اومدن که خیلی جملع مسخره ای بود میدونم

از این روزام بگم براتون که خیلی بده به معنی واقعی کلمه احساس ترس دارم اول از خودم و حس بدم فکرای مزخرفم و دوم از امتحانام که وااقعا سگینن

از حال روزام بگم که کلی سوال دارم و نمی دونم از کی بپرسم و کلی حال بد که واسه غریبه و آشنا نمیشه گفت و مونده رو دلم

از حال روزام بگم که همه اش الکی خسته ام و حوصله ی درس ندارم و دوستامو میبینم استرس میگرم و دوباره نمیتونم درس بخونم

از مدل فک کردنمم بدم میاد تازه

می دونید به قول یکی وسط این همه تابستون سرده رنگمم شده خاکستری شایدم خاکی مایل به سبز

یک عالمه حس بد با امتحانا و افکار داغون میشه یه ادمی که جلو همه میخنده و حرفای مزحک همه رو تحمل میکنه

میخا یه اعترافم بکنم که یه دروغ مسخره به یکی گفتم انقد مسخره که فهمید بلد نیستم دروغ بگم و الان کلی خجول و همراه عذاب وجداننم

از اینکه اینجا انئ راحت میحرفم خوشحالم به شدت

از نوشتنامم بگم که رسیده به 0.1 اره اینقد کم شده

کلی نتیجه هم از زندگیم گرفتم که دسشون دارم:)

خدا کنه برخلاف حرف همیشگیم یکم تصمیم بگیرم بزرگ شم

تو این دنیای جدیدی که روبه رومه ادما از بزرگ شدنشون مینان و بچه ها رو مسخره میکنن به جای اینکه به حالشون غبطه بخورن

دیه بگم که ادمای گندگول و خزخیل زیاد دیدم این چن وقت 

فهمیدم بعضیا کلا با مدل جادریا مشکل دارن حتی اگه نشناسنشون یا حتی بشناسن و دوستشون باشن مثلا

فهمیدم که اگه یکی چادر سر نکنه فقط حق داره مثلا لبخند بزنه یا شیرکاکایو صدا دار بخوره واسه چادریا این  کارا میشه جلب توجه(عقققققق)

من میگم درست بلند بلند خندیدن و مسخره بازی اشتباه و لی بغضیا تو همین تقریبا5 ماهی که منو و دوستامو دیدن انقدددددددددددددددددددددرررررررررررررررر

پشتمون حرفیدن که نگووووو!!!من کلا سرم تو کلاس بالا نمیارم به جان خودم ولی انققققققدر چرت میگن بقیه

بعد تازه مثلا میشینن پشتمون مسخره مون میکنن

واقعا اینا نثلا ازاد انئیشی و فلان و بیسارو تو چی میبینن مثلنم دارن تو شمالی ترین نقطه تهران و گرونترین یونی(مرفحین بیدرد مسخره) درس میخونن کلیم دک و پوز و فلان و بیار مارک چی بگم خودتون میدونید دیه

ولی انصافا ترم چرتی بود

همین

یاعلی


پ.ن:این کانال یکی از دوستامه خاستین جوین شین @ggooooyyaa

منم توش میپستم البته گاهی اوقات:)


  • رها

المثنی ی کسی هستم

که روزی 

جایی گمش کردی

تفاوت ما فقط در

من و تو بودن است

نه تاریخ تولدت تغییر کرده

نه نامت 

نه اندوهی که در نگاه داری

نه آن غمی که هر بار صدایت میکنم

پشت جانم گفتنت پنهان است...


پ.ن: اینکه بخوای تک تک جمله هاتو واسه یه نفر توضیح بدی یعنی هیچوقت سعی نکرده تورو بفهمه


امتحان دارم ....دعام کنید:(    :/



  • رها

گاهی وقتا نمی دونی دردت چیه

خودتو میزنی به در دبوار

بدنت کبود میشه

بازم درد میگیره

ولی اندفعه واسش توجیه داری

گاهی وقتا قلبت انقدر تند می زنه

که دیوونه میشه

می دوی انقدر تند

که حتی حواست به پاهای برهنه ات هم نیست

حتی به زخم شدن هاشون

ولی عوض واسش توجیه داری

گاهی وقتا چشمات انقدر چشمات میسوزن و درد میگیرن

که حتی الکی زیاد خوابیدن و چشم بستن فایده ای نداره

گریه میکنی و بی خوابی میکشی

دیگه مهم نیست

از یه جایی به بعد

انقدر خوب بلدی هواس خودتو پرت کنی

که حتی به مردن خودتم میگی

دیگه مهم نیست 

  • رها

باید اعتراف بر خیلی چیزا

مثل حس های خوب همیشگی که عطیه خدا اند

مثل بهترین فرد زندگی هر کس یعنی مادر

مثل همین نفس کشیدن زیستن

مثل حس خوب مردن

مثل احساس بودن اقایی که هر روز منتظر همه ی ماست

دیروز اتفاقی بود....

و اعتراف بر مارا به سخت جانی خود این گمان نبود

ماه انقدر پایین دیشب بر تپه ی ماه که حتی هوس گرفتنش را با دستانم کردم

حتی تر اینکه دیشب باران عطر گل های زرد را چند برابر کرده بود

حتی تر بوی خوب چوب کلبه ی مرد اسمانی شده بود

و حتی ترین اینه و بود و مصحف نور که میدرخشیدند

و کودک و قلبش 

که کسی از دور ترین نقطه شهر برای لحضاتی برای ان دو مهمانی گرفته بود

کودک میگریست

خیلی وقت بود که قلبی نداشت

موقع رفتن قلبش که شده بود

قالب تهی کرد و تا عصر روز بعد به هوش نیامد

و فکر کرد که شاید این دیدار تصاویر واهی باشند

دیروز اتفاقی بود...


  • رها

من نمی دونم چرا چند روزیه حس های متضاد به یک باره بهم هجوم میارن و نمی فهممشون هیچ کدومشون رو....

من حسامو نمی فهمم

حال های ما خوب نیست نیست امشب....

اتفاقا تو باور کن که خوب است!!!

هههههه

دیوانگی و هزار درد:)

پ.ن:خداشکر که اینستا تلگرام خلق شد وگرنه مدلت این همه استعداد مدلینگ و عکاسی شونو کجا میبردن


پ.ن:چرا ادما میفهمن دوس داریم باشون بحرفیم ولی ....

بیخیال....

من دوروغگو نیستم فقط حس های درونم رو در ثانیه بیان میکنم

شماهم نسبت به ا مای معمولی اطافتون خیلی حساسین؟!دوستی یعنی چی واقعا ؟!چرا ادما بی انصافن و نامرد...

چه میدونم فقط میدونم چرت و پرت زیاد میگم تو این روزا

  • رها

ملت کانال میزنن مینویسن جدیدن...

ما از این قرتی بازیا خوشمون نمیاد

همین جاییم تا اخرش

بنظرتون حق هر ادم نیس بعضی وقتا دیر باید زود بره و به بقیه محل نده و سرشو بندازه پایین و بگرده خونشون

به کسایی که بهشون تنه میزنی توجه نکنی....

همین جوری اونقد بری تا برسی

فکرای احمقانه نکنی و ناراحت شدن بقیه برات مهم نباشه

ادم ایدآل وجود هرکس بعضی وقتا خب خسته میشه

ادم محبوب دوس داشتی هر کس بعضی وقتا دلش میگره و دوست داره با بقیه حرف نزنه و به کسی توجه نکنه....

ادم درون هر کس بهضی وقتا نمیخاد بغضش بشکنه تا گریه کنه

ادم سرسخت و مغرور هرکس دلش میخاد بعضی وقتا جلوی خودش کم بیاره جلوی خودش بشکنه...


ادما همیشه اون چیزی نیستن که دیده میشن

اونچیزی ان که زندگی میکنن اون چیزی ان که احساس میکنن اون چیزی ان که ....

دیروز تو اتوبوس داشتم به این فکر میکردم کهاگه ادما احساس نداشتن چقدر با ابهت تر میزیستند:)

اگر ادما برای روابط شون با بقیه در حد  20 درصد فقط ارزش میزاشتن چقدر بیشتر شبیه خودشون بودن.....


پ.ن:به یکی از دوستام گفتم براچی منتظر ادمی وایمیسی که  دوست نداره باهات راه بیاد.. از موقع به بعد دیگه با من راه نمی اومد صب میکرد قدم به قدم اون می اومد حتی اگه اون بهش توجه نمی کرد:×

پ.ن:من خودم هیچ وقت منتظر ا می که دوست نداره باهام راه بیاد نمی مونم

پ.ن:ادما دو دستن یا هواتو دارن یا نگاهت میکنن.من هیچ کدوم از دودسته رو ندارم و جزشونم نیستم من جز سومیام که ترجیحن بی اهمیت به کسیایی فقط قراره ازشون بگذری و بری...

  • رها

قلب من، من به تو ایمان دارم طرفدارت هستم ودر نیایش هایم همواره دعایت میکنم و همواره درخواست برکت...

قلب من،من به تو ایمان دارم.ایمان دارم که تو عشقت را با هر کس که سزاوارش باسد سهیم میشوی.که راه من راه توست...

از تو می خواهم به من اعتماد کنی بدان که دوستت دارم .

برای ان که هرگز احساس از حضور من، در گرداگردت احساس نا آسودگی نکنی هر کاری میکنم.

پس قسط برگردادنت از همان دور دست ها که هیچ وقت دنبالش نگشته ام را ندارم...

من به تو ایمان دارم!

  • رها

دوتا چیز گناه سختی ان

یکی نا امیدی یکی پشیمونی از کاری جز گناه...

شاید کلمه ای که از زبونت میاد بیرون واقعی باشه ولی نباید مثلا بهش بگی ولی به نظر من خدا میزاره تو بگی تا اشتباهشو بفهمه...


امروز جایی گنجی منتظر شماست شاید لبخندی گذرا باشد ویا یک پیروزی عظیم...مهم نیست.زندگی از معجزات کوچک و بزرگ ساخته شده....


میخوام برای زندگی اول بمیرم تا نمیرم هیچ چیز درست نمیشه....

مگه نمیگن قبل از مردن بمیرید؟!

مردن از امروز یک اتفاق تازه اس و معجزه

  • رها
یکی از قوانین نانوشته ی من که همین لحظه ثبت مشه اینکه که در مورد احساسات و تصمیمات با هیچکس حتی کسایی که اسمشون خانواده یا دوست یا هر چیز دیگه اس حرف نزن!!!البته اگه تو صورتم احساسم مشخص نشه :-)
  • رها
یکی دیگه از قوانین نانوشته که الان داره نوشته میشه اینکه با دور داشتن دوست صمیمی دو خط بکش با اینکه داشتن سطح توقع صفر از همه ی دوستان قبلا به تایید مجلس:-) رسیده بود.
  • رها

گاهی دلت که میگیرد .....

گاهی بغض که دلیلی برای باز شدن ندارد

گاهی....

بعضی وقت ها به خودم میگم کاش اصلن تهران نمی اومدم همون جا میموندم

درسته اینجا کنار خانواده ام هستم

اما....

یه حس قوی این وقت ها درون وول میخوره و همش سرزش که ای کاش دور بودی

کنار خانواده نبودن و دور بودن آدم بزرگ می کنه

دور بودن حس های جدید بوجود میاره.

و از این قبیل حرفای قشنگ 

که منو سرزش میکنن برای الان اینجا بودن!!!

حتی تر بعضی ها وقتا میگه این حس مشکوک داد هم میزنه

--------------------------


یک عدد پ.ن :وقتی حس بد نسبت به تمام دنیا داشتی خودتم جز دنیا حساب میشی!

  • رها

دل سپر انداخت

عقل حیران بیابان شد

دل رنگ باخت 

عقل یک رنگ شد

از ازل مخاصمه  ای بینشان نبود

تا عشق پدید آمد

هر کدامشان میخواستند

بیشتر خود نمایی کنند در برار این آفرینش عظیم الهی

هرکدامشان منتظر فرصتی بودنند تا بیشتر به کار آیند

عشق عجیب بود و لاوصف

عشق عطر حیا داشت 

غیرت خدا بود!

ابلیس آمد کار بالا گرفت

دل مردد ماند

عقل تصور اشتباه کرد 

و....

شکست !

و حقیقتی نمایان شد

دل فروریخت و گریست

و عقل توبه کرد

و عشق بر انسان نازل شد.


+ما عاقلانه فکر میکنیم و عاشقانه عمل

+هنر آن است که عکس تو بیفتد در آب     ماه در اب که همواره فرو ریختنیست

++د مورد پست قبل دوستانی که گفته بودن چقد مغروری و این حق به جانب حرف زدن درست نیست شاید حق با اوناست من زیاذی عصبی بود و زود حرفامو نوشتم

+++شما نظری در باره ی "ربط القلب فی شیخ الکبیر "دارید؟!



  • رها

یه کاغذ مچاله شده هیچ وقت مث اولش نمی شه

ولی اگه خیس بشه بعد اتو بشه خیلی سفت تر از قبل وای میسه حتی اگه مث روز اول قشنگ نباشه.


میگما قول که دیگه چیزای غم دار ننویسم 

چون بعدش پشیمون میشم 


الان این پست فقط محض عرض اندام است ولا غیر:)))

 


+خدا روشکر بخاطر همه چیز

+دوستای جدیدم حس خوبه ها حتی اگه اونقد تاثیر گذار بر روح ادمی نباشن و هین طور هم عقیده!!!

+البت بعضی دوستان انقد بامعرفتن که فراموش شدنی نیستن!

+ادما که فراموش میشن خودشون مبخان نه تو مگه نه؟!




از حال سیاسی این روز ها متنفرم اصلن حال انتقاد را هم میگیره از آدم.

  • رها
دورتر دورتر که میروم
شک میکنم
به من بودن به این دست خط ها به زیبا نوشتن ها به زیبا خواندن ها
دورتر دورتر که میروم تازه می فهمم که دشت گل های زرد مثل اینکه اینجاست
دشتی که تو در آن به ماه خیره بودی انگار اینجاست
ولی تپه ماه را مطمئنم که گم نکرده ام تپه ی ماه
را هر چند وقت یک بار 
رویش می ایستم
تپه ها اوج من است تپه ی ماه همان جاییست که تکه هایم را گم کردم مگر میشود دور شود حتی اگر هم 
دوتر برود باز برمیگردم حقم این است
در کنار تگه هایم بودن هر از گاهی
 .
.
.
امروز یاد بانو بانو گفتن هایت کردم یاد خط مرزی کشیدن هایت
حتی یاد تمام دست خط هایم همه شان را خواندم *غلط دیکته ای * پیدا نکردم 
حتی تر باید بگویم دلم هم تنگ است برای همه چیز
حتی تر تر هم اینکه *اسطوره گم*(با ساکن بخانید بدون کسره)شده ام اسطوره ام ناپدید شد
.
.
.

.

چه خاطراتی با تپه ی ماه و غزل هایم دارم چه تصاویری بود...
دلم را چه کنم
و قلبم را که هنوز گم است
کاش کودک باز هم به کلبه مرد باز میگشت تا شاید کلمه ای نوری آیه ای بیابد
دلتنگی دارد هوایم را خفه میکند

دل تنگ
دل کور
دل سیاه
دل خاکی
چه میدانم 
مثل عمارتی فروریخته ام......
 
+پ.ن:میدونم میدونم نه تو دیگه سر میزنی هر از گاهی و نه بهار و نه هیچکس دیگه
خاک گرفته اینجا رو
شاید نیاز به غبار روبی داره

+پ.ن2:یاد آن وقت ها که هر پ.ن مان یک اسمی داشت و یک مطلب خفن:)

+چشم هایم عادت کرده اند این روز ها آن وقت هایی که ادم ها بیدارند روی هم باشد و آن وقت ها که خواب بیدار بیدار
دست من نیست تقصیر چشمانم است و یا حتی مغزم و یا حتی تر قلبم که نیست و باز دارد درد میگیرد این روز ها

+گقتم قلبم یاد افتاد بگویم که بازی در نیاور 
مگر من مسخره توام قلب جان برو هر کاری دلت میخاهد با همان کسی بکن که پیش آنی 
نکند او میگوید چه کنی با من با زندگی ام با حالی که دیگر نیست جانی که ندارم
بگذار این روز های دور از تفکرات اضمحلال انگیز را شاد باشم
نه غم باشد اندورنم اما حال ندارم راستش:)))

+++قبل تر ها وقتی مینوشتم به امید خوانده شدن بود اما این روز ها به امید نخوانده شدن اینجا مورچه هم گذرش نمی افتد چه به پرنده!
++این تر های(فتحه دارد اشتباه نشود ها)  پشت هم را عاشقم من:)))
  • رها