گم شده

من یه هیولا زیر تختم دارم:)

گم شده

من یه هیولا زیر تختم دارم:)

لبخندش وطن است:)

پیام های کوتاه
  • ۲۹ تیر ۹۹ , ۱۳:۴۹
    پ.ن
  • ۲۹ تیر ۹۹ , ۱۳:۴۹
    های
بایگانی
آخرین نظرات

۳۷۹ مطلب توسط «رها» ثبت شده است

امروز روز اول نبود ولی حس روز اول رو داشتم شاید بخاطر اینکه بعد ازز مدت ها بجای اینکه خودم رانندگی کنم بابام رسوندم:)دقیقا حس روز اول مدرسه،همون قلیلی ویلی رفتن ته دل آدم با حس اینکه داری یه چیز جدید رو شروع میکنی:)
پ.نون: از اینکه این همه مسائل مهم و عمیق وجود دارن ولی همه اش دارن سر حجاب دعوا میکنن بدم میاد:/
پ.نون:امروز ندیدمش س رو و خوشحالم:)کاش هیچ کدوم از راندا رو باهاش نیوفتم:)
پ.نون: موزیک broken&beautiful رو گوش دادم دیدم ost یه کارتونه،چقد آهنگای کارتوناشون شاخه:/
پ.نون: مسئله اینجاست ک استاد میگه جزوه بچه ها میگن کرمی پارسیان و تو اگه رفرنس نخونی بی سوادی:/و خیلی هم کم وقت داری:(
  • رها

داشتیم با هم قدم میزدیم رو‌پشت بوم اون ساختمون بلنده ک وقتی پایین رو نگاه میکنی روبه روت یه تابلوی بزرگ تبلیغاته، داشت همه اش حرف میزد از در و دیوار و همه جا خلاصه، یه هو ساکت شد. وایساد،برگشتم ببینم چی شده، گفت چرا تو دیگه نمی‌نویسی!از یه سال بیشتر شده:(حواسم بهت هستاااا قرار بود وقتی پاییز اومد بنویسی ولی شروع نکردی الانم‌ک بهار داره تموم میشه ... یه هو زدم زیر گریه،احساس فروریختن داشتم!چرا باید از نوشتن نه "نوشتن" انقدررر دور باشم نوشتنی ک بلند بلند بخوندش برام،نوشتنی ک تمام احساس و انرژیمو منتقل کنه!چقدررر دور شدم از قدیما!قدیما چقدر مینوشتم چقدر - چقدر میخوندم -هنوز دلتنگ کتاب خونه مدرسه‌مونم:(

خلاصه بگم!گفت چرا نمینویسی ولی من شندیم ک چرا هزار تا کار رو دوست داری گذاشتی کنار!

چرا دیگه رهای واقعی نیستی!چرا انقد از خودت دور شدی !

درس بهانه اس! راند بیمارستان بهانه اس! خستگی دانشگاه بهانه اس!

این رکود بی‌سابقه اس!

ف راست میگه من دکتر کنارکی ام، از همه چی کنارگی میکنم کلا:)

پ.نون:نوشته بودش قبل اینکه به خودتون برچسب افسردگی و اعتماد به نفس پایین بزنید ببینید دور و برتونو ک یه مشت آدم عوضی نگرفته باشن

پ.نون:استادمون پنج شنبه کلاس گذاشته بعد دانشگاه کنسلش کرده استاد هم گفته کلاس بجای دانشگاه توی سالن امفی تاتر بیمارستانه و توقع داره ما بریم سرکلاس:/میخام بپیچم برم سینما و باغ کتاب:)

پ.نون:کتاب دختری ک رهایش کردی رو‌ ۱۰۰ص شو خوندم و به شدت چرت بود:/امیدوارم بقیه اش خوب باشه:/

پ.نون:۶۱٪ بازدید کننده های وبلاگم از آمریکاس😂😂

  • رها
فردا اخرین روز ۲۲ سالگی عزیزمه.
میخام همه اشو برا خودم waste کنم:)
هیچ کدوم از تولدامو دوس نداشتم از ۱۸ سالگی به بعد،تولد ۱۸سالگیم دوستامو دعوت کردم خونمون ولی بزرگترین اشتباهم بود!حالم ازشون بهم میخوره،۱۹سالگی یادم نیس چی بود،۲۰سالگی(از نظر من مهم ترین تولد دو دهه زندگی) هیچکی تولد یادش نبود حتی خانواده م سه روز بعدش گفتن عههه تولدت بود،۲۱ سالگی هم شب مامانم گفت تولدت مبارک،پارسال هم پدرم کادوی تولد هارد برام گرفت چیزی ک نیاز همه خانواده بود همه ازش استفاده میکنن:) امسال ولی نباید منتظر باشم ک کسی خوشحالم کنه یا حتی یادش باشه ک تولدمه،خودم دیگه یاد گرفتم چطوری خوشحال باشم و کافیه،دیروز خونه مامانبزرگم بودم تولد خاهر زاده م دختر داییم و بچه اش همه خرداده و مامان بزرگم به همه اشون کادو داد به جزمن :) ارههه من حالم خوبه فقط مینویسمشون برا خالی نبودن عریضه:)
آهنگ another love از tom odell رو دوست:)
  • رها
و قسم به اشک ها
  • رها
ماییم نوای بی نوایی
بسم الله..
  • رها
عادتای خوبی دارم ک خیلی دوسشون دارم و وقتی میفهمم ک واقعی ان واسشون صدقه میزارم و قول هو الله میخونم تا خودم چشمشون نکنم
یاد حرفای صالحین میوفتم ک سعیده میگفت باید مومنین سه تا خصلت داشته باشن نظم ادب برنامه ریزی،باید تلاش کنم سه تا درونم نهادینه بشه،ایشالا ک میشه:)واسه خدا هیچی نشد نداره
  • رها
شاید بخاطر این بود ک اولین بار بارم بود تو همچین مراسمی شرکت میکردم ولی خب فکر کنم باید توضیح بدمش^~^
من یه مدتی خیلی کوتاه دچار افسردگی شده بودم ک خداروشکر برطرف شد البته فقط خودم بود ک فهمیدم نباید ادامه اش بدم و کسی تو اون مدت کمکم نکرد،توی اون مدت من عادت کردم ک همیشه لبخند بزنم به همه همیشه بخندم اصلن برام مهم نباشه هیچی!
این عادت من ک همیشه به روی همه لبخند بزنم و موقع صحبت کردن حتی به چیزای کوچیک بخندم رو دارم،دیروز مراسم تشیع عموم بود و موقع سلام علیک به روی همه لبخند میزدم بدون اینکه بفهمم وقتی با پسرعموی بزرگم هم خداحافظی میکردم فهمیدم ک بهم اخم کرده انگار یه چیزی داره اذیتش میکنه اون موقع بود ک فهمیدم بخاطر لبخند منه ک اصلا متوجه ش نبودم:/
تمام دیروز و امروز بخاطرش عذاب وجدان داشتم و نمیدونم دقیقا باید چ مدلی رفعش کنم:/شاید باید فقط مادیده اش بگیرم شایدم نه ادما بدشون میاد جز اداب معارشرت این چیز غلطی به شمار میره:/همین:(
  • رها
با سهمیه پزشکی بهشتی قبول شده و همه اونو بیشتر از من بخاطر یونی ش تحویل میگیرین!حقیقت تلخ سهمیه =نادیده گرفته شدن تلاش ها زحمتای من و امثال من بهتر دیده شدن و با امکانات تر بودن فردی ک از من کمتر تلاش کرده ولی سهمیه داشته!!!
و اینجاست این ادما بد دیده میشن نه بخاطر صرف فرزند جانباز یا شهید بود نه بخاطر مذهبی بودن!بخاطر احساس نا عدالتی!هر چقدر هم قدردان خود جانبازها و شهدا باشیم نمیتونم دلیلی پیدا کنم ک آدمی با سطح پایینتر از من در جایگاه بهتری از من باشه!همین!امیدوارم روزی اگر به حقه دلیل رو درک کنم و اگر به ناحقه تمام این حقوقِ ناعدالتانه از بین برن و منم تو از بین رفتنشون نقشی داشته باشم:/
  • رها
دلایل متعددی داره
اول اینکه سطح هوش اجتماعی رو اورده پایین
دوم اینکه وقت گیره
سوم اینکه الان حواسم نبود بسته ندارم و بازش کردم و در کمتر از یک مین ۲هزار تومن شارژی ک صب خریده بودمو خورررررد:/
  • رها
دیشب سه بار یه خواب تکراری رو دیدم و الان یادم نمیاد ک چی بود بعدم توقع دارم از خودم ک مطلبی ک یه بار سر کلاس گوش دادم رو ۱۰۰٪ یادم باشه:)با اینکه با هم خیلی فرق دارن و کلی دارم میگم:)
ولی باید اعتراف کنم تا وقتی ک پاشدم یادم بود خوابمو حنی تا یکی دو ساعت بعدش ولی الان اصلن یادم نیس:/
  • رها
همیشه همه ی زخمامو خودم با  دستای خودم مرهم گذاشتم،تنهایی سرمو بالا گرفتم گریه کردم، به خودم برای اشتباهاتم دلداری دادم و از خودم معذرت خواستم،این معنی تنهابودن نیست،معنی خودت ساخته بودنه شاید. تو دلم با بقیه دعوا نکردم با خود گذشتم دعوا کردم خود گذشتمو برای تلاش بیشتر تشویق کردم و اشتباهات گذشته رو تو ذهن خودم قشنگشون کردم،مثل "مردی در تبعید ابدی"
ما هممون بعضی وقتا خوشحالیم از ته دلمون بعضی وقتا دلگیریم توی تمام اوقاتمون و بعضی وقتا خسته یا بی حوصله ،اینها همه عادیه،باید خودمونو درک کنیم به خودمون احترام بذاریم:)
  • رها
ادم نمیتونه حرف دلشو و چیزی ک میخواد رو به خانوادش بگه چون میترسه ناراحت شن درکش نکن وفکر کنن ک یه وقتی داری نسبت بهشون ناشکری یا اسمشو هرچیز دیگه میشه گذاشت میکنی!
تنها ترس زندگیم اینکه ک پدرم ازم ناراحت شه!
  • رها
.
  • رها
از ادم نباید چیزایی ک حتی به فکرش نمیرسه رو توقع داشت
حالم از همه ی لیتمنا بهم میخوره
حالم از اینکه مستقل نیستم بهم میخوره
حالم از اینکه وابسته به مکانم و نمیتونم تو خونه درس بخونم بهم میخوره
شاید اگه شخصیت بد میشدم مث تانوس میشدم:/ با اینکه از دکتر استرنج و تونی و ثور خیلی خوشم میاد
حالم از اینکه تصمیمای زود میگیرم بهش میخوره
حالم از اینکه خانواده هنه اش مراعاتمو میکنن و واضح رو راست نمیگن خیلی چیزا رو بهم بهم میخوره
حالم از اینکه دارم اینارو مینویسم بهم میخوره چون یعنی واقعی ان و دارن ناراحتم میکنن
  • رها
همه امون چیزایی رو در مورد بقیه میدونیم که نباید به روی خودمون بیاریم،چیزایی ک خودشونم میدونن ما میدونیم.موضوع فقط اینکه باید هردومون تظاهر کنیم به ندونستن.شاید اسمش رازه ، رازی ک همه میدونن ولی اینم میدونن ک نباید به زبون بیارنش
پ.نون:بی ربط به متن:دیروز ک دواشتم با ف.پ حرف میزدم ک چقد خوب کره ای بلده و اینا از خودم بدم اومد دلیلشم رفتار غلیظم بود نباید ادما رو بینشر از جنبه اشون تحویل گرفت و نباید با ادمایی ک همیشه نادیدشون میگرفتی گرم تر از همیشه رفتار کنی چون واضحه فکر میکنن واقعا تحویل گرفتنی ان:/
  • رها
ته این نوشته ها، سرمو میگیرم بالا و به خاطر خودم، چشم توو چشم ِ همه دنیا گریه میکنم.
از دست دادن،ترک کردن دوست داشتن ها،درجا زدن،ترسیدن،نفهمیدن،خواستن،همه اشون برای منن البته نه منِ الان،من الان فقط خسته اس،دلم گریه کردن چایی داغ ۱۲ ساعت خوابیدن درس نخوندن وقت گذرون و بی وقفه قدم زدن میخاد.
الان بیشتر با خانواده وقت میگذرونم پیش دوستام شاد ترم و همه چیزای قدیمو فراموش کردم،پوسته ی امروزم با دو سال قبل فرق داره،قشنگ تره:)حتی تو نوشته هامم معلومه ک بهتره :)
پ.نون:پستای احساسی و انرژی منفی همیشه به درد لای جرز دیوار میخورن!ترحیج میدم که از روتینا و اتفاقا بنویسم
  • رها
من خیلی گریه کرده بودم،سرمم بالا گرفتمو گریه کرده بودم،به زمین زمان فحش داده بودم و بی قرار شده بودم،برای از دست دادنای بی معنی برای درجا زدنای تکراری برای حسای مزخرفی که بی وقت به سراغم اومده بودن،برای تکه های جدای روحم برای خلا های طولانی،برای یه دختر تنها بودن(عجیبه آدم تنها بودن با دختر تنها بودن فرق داره حس بی پناهیش بیشتره) اما اگه همه ی اون مچاله شدن ها لازم بود تا منِ الان ساخته بشه میتونم کم کم دوسشون داشه باشم
  • رها
امروز رفتیم جمهوری برای خرید گوشی پزشکی هرکسی ادعا داشت ک مال خودش اصله و مال بقیه فیک!بعضی ها هم میگن ک گرون میشه اگه تو این یکی دو روز نگیری،انقدرررررر هم گرونه ک ادم خجالت میکشه به خانواده اش بگه از اینا لازم داره:/از پایه ۱۹۰۰ شروع میشد تازه:/
هرچقدرررر تو این یه سال دنبال کار گشتم هیچ جوره نمیشد،میخاستم پولامو جمع کنم ک گوشی بخرم یا کتابامو خودم بخرم ولی انگار نمیشد الان واقعا خجالت میکشم از اینکه هنوز دارم از خانواده پول میگیرم و انقدر هم خرجم زیاده://///
  • رها
اتفاقای بد یهویی مث این میمونه ک به لبات کرم زده باشی و حواست نباشه و چایی بخوری همون قدر چندش و بدمزه با حس اینکه اینم جز مصرف سُربای زندگیم باید حساب کنم یانه:/
+بدتر از سوتی دادن یاداوری سوتیاس ک میفهمی چقدررررررررر گند زدی به زندگیت-_-
  • رها


برنامه ام‌ اینکه یه روتین جدید رو شروع کنم اگر خوب پیش رفت ک اعلام میکنم اگر خوب پیش نرفت خودتون پستو فلاپ شده در نظر بگیرید:)

+میشه دعا کنید سمیولوژی رو خوبِ خوب بدم؟

+تا بحال به این فکر کردین ک یه کاری چون بدرد بقیه و خودتون میخوره رو انجام بدین و بیخیال آرزوتون بشید یا برعکس؟!کدومش اولویته؟کدومش با ارزش تره؟انتخاب سختیه!

+دکتره متخصص ENT عه اومده سرکلاس چندتا اصلاح شاخ پزشکی که در سطح مانیست بلغور کرده بعد میگه شماها ک درس نمیخونید:/ کل کلاسشو ۵۰ مینه تموم کرد:/ اونوقت میگن دانشجو بی سواده:/ استاد عزیز من شما درس بده من قول میدم واو به واو حفظ کنم:)

+ به چیزی مینویسم و از نوشته ی خود دل شادم :#نه_به_سه_سال_طرح  #نه_به_سه_سال_طرح #نه_به_سه_سال_طرح #نه_به_سه_سال_طرح #نه_به_سه_سال_طرح

+همینجوریش موقع طرح رفتن معدل الفا رو معاف میکنن اونام میرن خارج بعد بشه سه سال ک کلا گند میخوره به سیستم :/ دقیقا نمیدونم اندفعه به نفع کدوم #اقا_زاده ‌س ک همچین کار مسخره ای دارن انجام میدن!!!

  • رها