گم شده

من یه هیولا زیر تختم دارم:)

گم شده

من یه هیولا زیر تختم دارم:)

لبخندش وطن است:)

پیام های کوتاه
  • ۲۹ تیر ۹۹ , ۱۳:۴۹
    پ.ن
  • ۲۹ تیر ۹۹ , ۱۳:۴۹
    های
بایگانی
آخرین نظرات
چی شد ک شدم ادمی ک الان هستم؟یادم نمیاد!این ادمی ک کنار اومدن باهاش سخته و مغروره و اسیب پذیر!
واقعا یادم نمیاد ک چ طوری ادمی شدم ک اگر قبلا از تبدیل بهش میدیدمش عیچ وقت نمیشناختمش!عجیب نیس!همه این edge رو تو زندگی شون دارت
  • رها
و بلاخره روزای پایانیه بعثته!بچه های بعد از ما متاسفانه میرن فرهیختگان و سعادت تجربه اینجا رو ندارن!من در هفته ی گذشته از شنبه اش شروع کنم خیلییی اتفاقات متفاوت و متضادی برام افتاد!جالبه حال توضیحشون میست در حد سرفصل برای وقتی ک دلم تنگید برای گذشته های روزمره خودم:با بچه ها دعوای حسابی کردم خودم و اونا ناراحت شدندتقصیر همه مون بود!اربعین رفتم و تجربه نابی بود!وقتی برگشتم دقیقا یه گناه تکراری رو انجام داد که در طول اربعین از خودم توقع داشتم ک وقتی برمیگردم دیگه این خصلت بد توی من نباشه ولیییی فهمیدم ک آدم بدتر از این حرفام:( هیچ وقت نذارین یه گناه عادتتون بشه و همیشه بخاطرش عذاب بکشین!:/
  • رها
من ادم رفتم ادم موندن نیستنم
ادم خدافظی کردن عذرخواهی کردن تموم کردن و کردن گرفتن
بقیه اهمیت نمیدن که منم ممکنه اسیب ببینم بقیه فقط میبینن ک خودشون رو میبینن ک اسیب دیدن هرچقدرم کوچیک یا بزرگ باشه براشون مهم نیس،فقط اسیبای خودشونو میبینن، میگن من اونم ک همیشه حقو به خودم میدم،اره!اخه هیشکی رو دورم نمیشناسم ک یبارم شده بگه حق باتوعه،بگه توعم اسیب دیدی باید یه کم اروم بشی باید استراحت کنی،هیشکی ندیده ک منم دارم دارم وقتی حرف میزنم اشک تو چشمام جمع شده فقط خودشونو میبینن که ک دارن زار میزنن!
#درموردخانواده حرف نمیزنم اونا همیشه طرفتن!درمورد ادمایی ک روشون حساب باز میکنی بهشون میگی رفیق بهشون میگی دوست حرف میزنم
  • رها
اومده تو جلوی رزیدنته بهش اشاره میکنه میگه حلقه ی دختره رو ببین انقد بلد که برگشت نگاه کرد
بهش میگم چرا این مدلی میگی حداقل جلوش نگو ،جلوشم میگی حداقل اروم بگو حداقل اشاره نکن!!مگه ندیدی برگشت نگاهمون کرد
میگه چرا انقد سخت میگیری،چرا همه چی رو به خودت میگیری!!
میگم ک من فقط ترجیح میدم با ملاحضه نسبت به ادما رفتار کنم!!
ناراحت میشه فک میکنه من حساسم!!
حالم از این رفتارای احمقانه و گندش بهم میخوره!!فک میکنه فقط خودش درست میگه:/احمق:/
  • رها
من ای مدلی عم که حتی اگه کشته باشنم فرداش میرم باهاشون سلاملیک میکنم انگار ک هیچی نشد:/همینقدر بی هیچی:/
  • رها
زیبا بود،انقدر زیبا بود که دلم میخواست برای تمام عمرم توی قاب چشمام نگه اش دارم،وقتی میرقصید وقتی میخندید وقتی بی مهبا میشد وقتی ک بود...
کتاب رو گذاشته بود رو پاهاش و روی صندلی راک خوابش برده بود،باد پرده رو تکون میداد و موهاش روی صورتش جابه جا میشد...یه لحضه چشماشو باز کرد خندید گفت خیالم راحت شد ک اومدی،دستشو دراز کرد ک برم پیشش،اروم منو رو پاهاش نشوند بغلم کرد و گفت میدونی باید برم،گفتم اره،گفت یادت نره،فقط منو یادت نره بذار بمونم همیشه اینجا،دستشو گذاشت رو قلب،گفتم خودت چی،خندید ،هیچی نگفت چشماشو بست، باد پرده رو تکون میداد
زیبا بود ، وقتی ک چشماشو بسته بود وقتی که داشت میرفت وقتی ک درست کنارم بود
  • رها
کاش میشد وسط زندگی کردن مرخصی گرفت یه سر به بهشت اطراف بزنیم یه کم بریم جهنم با بچه ها خوش بگذرونیم دوباره برگردیم با انرژی زندگی کنیم!واقعا وسط این زندگی خسته کننده ک مثل کار کارمندی تکرار مکرراته مرخصی لازم میشه آدم:/
  • رها
چطوری میشه جریان افکار مسخره تی که هجوم میارن به مغز و نمیدارن ادم نرمال باشه و کاراشو بکنه رو متوقف و خفه کرد-_-
اخه من باید چند بار به یه لحضه ی ۵ثانیه ای فکر کنم تا مغرم ارضا بشه و دیگه به اینکه چ سوتی وحشت ناکی دادم فکر نکنه-_-
دقیقا کجای این خاطره باعث افزایش ntهای تحریکی میشه ک من نمیفهممش-_- لعنت به همه ی کلمه هایی ک بدون فکر به زبون میان لعنت به همه ی وقتایی که ادما بد نگات کرد لعنت به همه ی رفتارای بچگونه ام لعنت به همه ی ادمایی ک باعث میشن ما بجای اینکه فکر کنیم اصلاح پذیریم به این فکر کنیم ک انقدر شرایطمون حاده ک دیگه اکسپایر میشیم-_-
  • رها
هیچکس کامل خودشو نمیشناسه
کسایی که باور دارن خودشون رو کاملا میشناسن
در آینده بیشتر آسیب میبینن
  • رها
دستامو روی گوشام میزارم تا صداشون رو نشنوم ولی بطور ناخودآگاهی همه ی صداها واضح تر میشن و صداهای اضافی پنکه و یخچال متکه مکانیکی بیرون حذف میشن،صدای بحث کردنشون بلند میشه واضح میشه و میپیچه تو گوشم میپیچه توی مغزم می خوره به همه ی جمجمه ام...سرم گیج میره دنیا شروع میکنه به تپیدن انضباض و انبساط همه ی رنگا انقدر قاطی میشن تا همه جا رو پر میکنن همه جا داره تاریک و روشن میشه-فضای ضربان دارِ سیاه و سفید-سرم سنگین میشه انگار که خوبم میاد ، دلم میخاد چند روز بخوابم،انقدر که پوچی و هیچ کلمه های عادی بشن
  • رها
در کوشش گریختن از دست خویشتن
چون برگ بی مزارم و جون باد بی وطن
  • رها
تا الان ک تجربه خوبی بوده، امیدوارم بازم بیام بلوکای دیگه و انترنی :)
اینترنای نا مهربون،دکترای خوب ،اناریِ جذاب،پاویون تمیز:)
  • رها
کاش میشد مغزمو خفه کنم بلکه خوابم ببره:/
  • رها
دلم میخاد کمکش کنم،باهاش باشم و هر وقت نااروم بودم بغلش کنم،ولی خودش باید بخاد،بخاد که به یکی تکیه کنه،بخاد که بعضی وقتا پناهگاه داشته باشه واسه نفس تازه کردن.
#آبجی
  • رها

دقیقا همون لحضه ای که داری با خودت میگی به بقیه چه ربطی داره من چه کار میکنم،دقیقا همون لحضه،یکی داره درموردت حرف میزنه/فکر میکنه که چقدر کارت اشتباه/ابلهانه/مسخره/ضد تصوراتشون بوده. برای شما مهم نیست که اونا چه‌طور درموردت فکر میکنن ولی این قضیه زمانی مهم میشه که توی روابط‌تت با اونا احساس تغییرات میکنی. تغییراتی که بنظر تو ناگهانی/بی‌دلیل/اشتباه ان ولی از نظر اونا دقیقا اون طوریه که بعد از دیدن/شناختن/شنیدن تو و کارات باید انجامش بدن!

هممون همین‌طوریم!میخایم که مهم نباشه به برای خودمون نه برای بقیه ولی اتفاق میوفته دقیقا قبل از اینکه بفهمیم چرا برامون/براشون این اتفاق/یا هرچی مهمه!!!

پ.نون:من الان ک دارم بجای انتخاب قند برای چایی خرما رو انتخاب میکنم احساس پیری میکنم:)

پ.نون ثانی:بعضی کارا هستن که وقتی فقط خودتی اگر انجامشون بدی هیچ اشکالی ندارن،بی نقص بنظر میرسن،اما وقتی جلوی بقیه باشه دقیقا همون کار اشتباه/خطا/ابلهانه اس.

  • رها

۱-چرا من نمیتونم با اس ام اس پست بزارم هیچ کدوم از پستای بعد از این اخریه که با اس ام اس بوده توی وبم‌نیس:( ییان جان مشکلی پیش اومده؟

۲-من با کمبود فیلم وسریال و کتاب مواجهم میشه چندتا بهم پیشنها‌د بدین:)

۳- فردا امتحان فارماکولوژی دارمcrying دعا کنید خوب بدم

۴- یه سوال از ورزش کارا:trx یا فیتنس؟

۵-اگه قرار باشه از نو شروع کنید بعد از کلیشه شدن همه چیز چه کار میکنید؟چطوری شروع میکنید؟ اگه هدفتون یادتون رفته باشه و یا اینکت دیگه اصلن اون هدف براتون بی معنی باشه چی کار میکنید؟

  • رها
امروز با سرعت داشتم از خونه به جایی میرفتم و واقعا عجله داشتم. توی خیابون اصلی بودم و حواسم بود که کسی از فرعی نپیچه جلو و برای همین قبل از هر فرعی بوق و چراغ میزدم رسیدم به یه سر پایینی و یه ماشین داشت میپیچید و من از دور چند بار براش بوق زدم که وایسه.هم حق تقدم با من بود و هم بهش اخطار داده بودم سر فرعی که رسید سرعشو کم کرد و وقتی دید من دارم رد میشم یه هو سرعتشو زیاد کرد و نزدیک به من برخورد کنه من که قبلاهم با این مردای مریض مواجهه داشتم حواسم بود و خداروشکر تصادف نشد.  استرس و عجله ی من یک طرف و اینکه مرده(ببخشید مرتیکه) برگشته به من با داد میگه که چکار میکنی خانووووومممم مگههه کوریییی یه طرف.من توی تموم زندگیم یادم نمیاد که داد زده باشم جز یه بار(توی پ.نون ها بهش اشاره میکنم) بلند داد زدم چکار میکنی آقااا میگه نمیفهمی دارم بوق میزنم ندیدی منو. بعد برگشته میگه که خب حالا خانوم بروووو دیگهههه منم با همون لحن عصبانی و دادگونه گفتم ادبت توی برخورد با یه خانوم کجا رفته آقاااا:))) بعد دوباره گفت بروووو منم گفتم خب باید این ماشینتو تکون بدی که من رد شم یا نههه :)))))) 
در کل بخیر گذشت 
ولی چندتا نکته همه اش ذهنمو مشغول خودش کرد امروز
1-اینکه چقددررر آقایون توی رفتار کردن با خانوما افتضاحن
2-چرا وقتی مردا میبینن راننده خانومه حتما سعی میکنن که یکاری کنن خانوما براش وایسن حتی اگه حق تقدم با خانومه باشه(چندین بار با این معضل مواجهه شدم)
3-خداروشکر که آقاهه خیلی بد دهن نبود وگرنه اعصابم بیشتر بهم میریخت واقعا خداروشکر که فحشای بد نداد فقط داد و بیداد کرد 
4-چقدررر از خودم که دارم داد میزنم و عصبانیم بدم اومد
5-خیلی دوست دارم قیافه امو وقتی داشتم با اقاهه دعوا میکردم ببینم .اولین بارم که دعوا میکردم و داد میزدم و داشتم از حقم دفاع میکردم
6-هنوزم میگم خداروشکر مرده از این روانیا نبود وگرنه ....(دارم از این حرف میزنم که از امنیت نداشتن میترسم . امنیت جسمی و ذهنی)
7-آدم خوبا کم شدن یا قایم شدن ما نمیبینیمشون!!!
.
.
.
.
.
پ.نون:رفته بودیم شمال و من تنها رفته بودم اطراف محل اقامتمون بگردم و عکس بگیرم خیلییی نزدیک در حد شاید 20-30 متر هم دورتر نرفته بودم که یه سگ بزرگ سیاه شاید تا بالا ی زائده ی زایفویید:) من (میشه تقریبا کنار آرنج) اومد و روبه روم وایساد و تکون نمیخورد و زل زده بود به من!!من با داد یکی از فامیلامون(آقا هستن) که با ما اومده بود رو صدا زدم میدونستم بیرون وایساده برای همین خیلییی صداش کردم شاید بیاد البته قبلش کلی با داد برادر و پدرم رو صدا کرده بودم ولی چون داخل بودن قاعدتا نمیشنیدن!خلاصه که اون نیومد و من تا 10 دقیقه شایدم یه ربع داشتم از ترس میمردم چون سگه دقیقا فقط 20 سانت باهام فاصله داشت و من میترسیدم حتی تکون بخورم.اره دیگه خلاصه که نیومد و من بیشتر از قبل ازش بدم اومد!(چون که خیلی آدم مذهبیه جز سلام دیگه باهم حرف نمیزنیم حتی اگه مخاطب قرارش بدم جواب نمیده واقعا نمیدونم با خودش چی فکر کرده که نیومد کمک من!!!!!) 
  • رها

دوستان دانشجوی پزشکی یا پزشکان عزیز

میدونید که به جز معدل الف شدن و ارائه ی مقاله ترجمه و تالیف چه راه های دیگه ای برای فری روتیشن هست؟؟؟

  • رها
همه ی آدما همه ی کلمه هاتونو بلد نیستن،پیششون نباید کلمه هاتونو برهنه کنید،ارزش کلمهها بیشتر از این حرفان...
  • رها
دلم میخاد هک یاد بگیرم:) ولی متاسفانه نه کسی رو میشناسم ک بلد باشه مه خودم چیزی از کامپیوتر و برنامه نویسی سر در میارم
  • رها