Dialogue

با اینکه بعضی وقتا خانواده بیشتر از بقیه اذیتت میکنن اما چه اهمیتی داره؟اخرش اون چیزی که تو سخییا به کارت میاد هوش نیست کسیه که دستتو بگیره و نذاره بری، و اون کسی نیست جز خانواده،حتی قهرماناهم وقتی از همه دنیا خسته میشن برمیگردن به اغوش خانواده ،گاهی وقتا خونه باعث میشه اذیت بشی،گاهی وقتا زخما تورو اذیت میکنن،گاهی وقتا هم خانواده باعث رنجشت میشن اما اونی که تا خر وایمیسه و ازت حمایت میکنه خانواده اس

والبته

#loveyourself
معنی واقعی زندگی!خودتو دوست داشته باش!مگه قرار نبود برای شناخت خدا اول خودمونو بشناسیم اینم مث همونه!البته خدا بیشتر مارو دوست داره!
پ.نون:الان ناراحتم :(((مطمئنن چند وقت دیگه که اینو میخونم یادم نمیاد جرا ناراحت بودم پس نمیگمش تا یادم بره!من خیلی راحت همه جی یادم میره دوس داشتم دوس نداشتنام فک منم اینم بخاطر اینکه خودمو خیلی دوس دارم نمیخام بخاطرشون اذیت شم!!!
نامجون! پسرم !حرفات تو یونیسف خیلیییی خوب بودن این روزا هروقت حسای بد میان سراغم گوششون میدم!
الان که دارم اینارو مینویسم اشک تو چشام حلقه زده چون که احساس میکنم توی جریان اب خیلی شدیدم و مرتب به یک عالمه صخره و سنگ تنه یدرخت میخورم پرت میشم اینور و اونور،همینقدر درد ناک همینقدر طولانی همینقدر خسته کننده همینقدر اسیب پذیر،نمیدونم زندگی همینه. یا. قراره بعدا با ارامش صبر کنم تا جای کبودیا و کوفتگی های سفرم بره،من از ادما خسته ام دلم میخاد یه جزیره وجود داشت و چند روز تنهایی اونجا میگشتم مثلا برای ریکاوری!ولی البته زندگی همینه تا اخرش همین باقی میمونه و نمیشه تغییرش و این خود منم که باید یه راهی برای خوشحال بودن هدف داشتن و خودم بودن پیدا کنم

بی عقل

اگه شاد بودن اسون گرفتن زندگی مسخره بازی برای فراموش کردن سختیا و خندوندن بقیه بی عقلیه،من خیلی بی عقلم،دلیل نمیشه چون همیشه میخندم ناراحت نشم از کسی دلیل نمیشه چون زود فراموش میکنم بدیای بقیه رو ساده باشم :/اشک ادمارو بخاطر خوب بودنشون بخاطر تلاش برای شاد بودنشون در نیارید

پناه

پناه میبرم از تمام حسای بد به موزیک و فیلم و کتاب
پناه میبرم از چشما به عینک نزدن:/
پناه میبرم از حرفا فرار
حسای بد چقد واضح و یهویی ان
من نباید اشتباهمو تکرار کنم
راستیییی چقد صحبتتی RM توی یونیسف خوب بوووووود:)))پسرم خیلی خوب حرف زدی تو بهترینی:)))واقعا حرفاش کلی حس خوب بهم داد:)))احساس کردم چقد این ادم خود منه :) چقد حرفاش شبیه چیزایی که حس میکنم و میخام و تجربه کردم:))

پاییز جان۲

البته حساسیت فصلی رو نباید فراموش کرد ://اینکه همیشه تو جیبت ور دسمال کاغذی باشه:///ولییی پاییز خییییلیییی خوبه:/راه رفتن کنار رودخونه ،بارون،مقبره الشهدا،انقلاب،پیچیدن لای پتو و اهنگ گوش کردن،عکس با برگ خشک (انقد که همه میگیرن:/)

پاییز

چقد این شعر حس خوب داره:))))
پاییز آمده ست که خود را ببارمت!
پاییز: نام ِ دیگر ِ «من دوست دارمت»

بر باد می دهم همه ی بود ِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت می سپارمت!

باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که در میان خودم می فشارمت

پایان تو رسیده گل ِ کاغذی ِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت

اصرار می کنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا می گذارمت!

پاییز من، عزیز ِ غم انگیز ِ برگریز!
یک روز می رسم... و تو را می بهارمت!!!

سید_مهدی_موسوی

من

و اینکه یکی مث من که زود عصبانی می شم رو نباید خادم کرد://///

محرم

یکی از انتقادات وارد به اکثر هییت ها این خادمین مسخره ان که بلد نیستن هییت بچرخونن بعد باعث میشن ادم از هییت امام حسین بدش بیاد:/البته غلط بکنم من از هییت امام حسین بدم بیاد:/یکی دیگه این طولانی بودن مراسماس انصافا از ۸تا۱ زیاده:/یکی دیگه هم اینکه که انگار سینه زدن تو زنونه گناه محسوب میشه چرا ما نمیتونیم مث ادم سینه زنی کنیم یه هییت رضا بود که هییییییی نگم بهتره
در کل خادم نشید بعد بیشتر از ثواب گناه کنید خادمم میشید خادم ادم وار بشید الکو باشید نه باعث عصبانیت و ناراحتی بقیه مرسی اع

الان؟

الان برای نوشتن وقت مناسبیه یا نه؟
کلی چیز دارم واسه گفتن
کلی حرف مونده رو دلم
نه میخام جمع شن که الکی پیچیده شن
نه میخام بگم شون شاید ساده و بی خود بنظر بیان شاید اهمیتی نداشته باشن!
کلییی حرف هست برای گفتن کلی حرف غر زدن

پروردگارا را سپاس

امروز خیلیییی خوب بود خدارو شکر واقعا:)))انقد که دیدن دوستای قدیمی که باهاشون حرف مشترک هم داری خوبه وقت گذروندن با ادمای جدیدِجذاب نوب نیست:)))
میتونی پیششون خودت باشی مسخره غرغرو زشت پرحرف ساکت خنگ یا هر چیز بدی دیگه که نمیخاید ادمای جدید بفهمن اونطوری هستید پی ادمای قدیمی میتونید کاملا خودتون باشید،پیش به سوی لذت بردن از سه روز و یک هفته باقی مونده از سامر:)))همه احتمالا دلشون میسوزه برام که فقط دوهفته تعطیلات داشتم:)))
به هرحال پروردگار را سپاس

قوت قلب شاید:)شایدم انرژی مثبت

روز قبل امتحان داشتم میرفتم خونه ،رفته بودم کارت ورود به جلسه بگیرم، اقای صفوی رو توراه دیدم که داره از سوپری برمیگرده، حس خوبی بود همین دیدن ادمای بزرگ یهویی،باعث میشه آدم قوت قلب بگیره
امتحانمم خیلی خوب دادم خداروشکر از چیزی که فکر میگردم خیلی بیشتر شدم
الانم واقعا خوشحالمو حالم خوبه
فقط انقددددرررر میریض شدم که الان یه سرم با پنج تا امپول زدم:(
فردا پس فردا هم با دوستام قرار دارم:)))بخاطرش خوشحالم وامیدوارم خوش بگذره بهم:)
انتخاب واحدمم خوب شد دقیقا همون تایمایی که میخاستم؛))انقد چیز خوب یهویی نکنه قرار یه جیز ترسناک بعدش باشه؟الله اعلم
چش نزنم حال خوبمو :)اصن ولی روایت داریم که بعد علوم پایه همه ۶۰ ٪بهتر از قبل میشن یعنی حال و رفتار و خلاصه همه چی،خداکنه:)

های

از چیزایی که میخاستم داشته باشم و ندارم یه دوست صمیمیه ی ده سالش که وقتی میگی حالت خوب نیس بیاد نیم ساعت بغلت کنه و انقد مسخره بازی در بیاره تا بخندونت:/
یه چیزی فهمیدم خانواده همونان که وقتی یه کار اشتباه میکنی به روت نمیارن تا ناراحت نشی ولی وقتی خیلی عصبانی بودن همه رو باهم به روت میارن تا کار دستت بیاد:/
دلم میخاد بزنم زیر گریه بلند بلند گریه کنم:((((((((
فردا علوم پایه داریم بلاخره ، هنوز آموزش کارتامونو نداده:|||||||| جدا خیلی به فکر و سروقت و عاقلانه و بدون اشکال کاراشونو انجام میدن:/انقد این سیستم خوبه که باید بهش جایزه بونل بهترین سیستم اداری بدن اصن-____-
پ.نون:جدا دلم میخاد پاییز بود کلاسو میپیچوندم تنهایی میرفتم انقلاب کتاب میخریدم و تو مترو تا خونه میخوندمشون:/بعدشم تاکسی میگرفتم بعدازظهرش میرفتم تجریش کلی الکی اون سربالایی هارو راه میرفتم:/ شبم میرفتم مقبره الشهدای شهرک و یه دل سیر گریه میکردم و انرژی مثبت میگرفتم:|
تهران شهر بی دروپیکر و مسخره ایه که عاشقشم
میگم الان دقیقا روز قبل امتحانه مرور رو بپیچونم برم همه این کارایی که گفتمو انجام بدم؟نمیدونم انقد امروز انژی منفی و حس بدم عذاب وجدان و استرس دارم که نمیخام این کارایی که دوسشون دارم رو خراب کنم
کاش واقعا یکی بود...

علیرضا آذر میفرماد که

استاد مولانا که خورشید است
هفت آسمان را هیچ میدیدست
ماهم دهان را هیچ میگریم
زخم زبان را هیچ میگیریم
دارم جهان را دور میریزم
من قوم و خیس شمس تبریزم
.
پ.نون:قول بدم فردا درس نخونم یا چی؟
پ.نون:اگه بعد از علوم پایه باز هم دیده شد دارم غر میزنم بدونین خیلی واقعین دیگه:))مث الان نیستن :))) قول میدم دیگه غر نزنم از پنجشنبه به بعد:)))))

سر به سر

ره آسمان درون است
پرعشق را بجنبان،
پرعشق چون قوی شد،
غم نردبان نماند ...
میفرماید که اگه اهلی بفرما این بسه واست:)

شررررررمنده

بابت پست قبل ببخشید باورم نمیشه انقد عصبانی بودم و انقد حرف بد زدم😶😶😬😬😬😬😬😬

شهریور جان

همیشه عاشق حس وسطای شهریور تااخرشم،رنگ اسمونش،مدل ابراش بادای گاه و بی گاهش،خستگیش خلویتش،خنکی صبحاش،جیرجیرکای بی جون شباش،آفتاب خسته ی بعد از ظهرش،انقلابِ پر رفت و امدش،دلهره ی مدرسه ایا،بعد از ظهراش بعدازظهراش بعداز ظهراششششششش
احساس میکنم یه بعدازظهر شهریور تو زندگی قبلیم عاشق شدم که انقد دوسش دارم یا حتی تو زندگی قبلیم خود بعد ازظهر شهریور بودم که یکی اون روز عاشق شده:)چقد شاعرانه شد به من غرغرو نمیاد^___^
حتی این علوم پایه کوفتی نمیتونه حلوی حس خوبای منو نسبت به بعدازظهر اواسط شهریور خراب کنه
خدایا شکرت
کمکم کن پیلیز مای گاد عزیز

میریم که داشته باشیم غرهای جدیدو

میگم که اگه میدونید یکی ازتون بدش میاد زیاد به بهونه ی من که کاری نکردم و چیزای دیگه با بیخیالی دورش نباشین اون تموم ایمپالسا و انرژی منفیای روزشو از شما میگیره
مرسی اه :/

میگم که

انصافانه اس که ادمارو بخاطر قبولاندن اعتقادات خودمون به فرزندامون کوچیک کنیم؟؟؟کاش بعضیا میفهمیدن اینو!!!
اینکه من اهنگ گوش میدم و خواهر خوشش نمیاد چون خیلی مذهبیه دلیل نمیشه به بچه اش بگه چون خاله نمیفهمه این چیزا خوب نیس اهنگ گوش میده توعم میخای مث اون باشی-___-یا اینکه هی جلوی جلوی خودم تکرار کنه اصلن نمیخام مث خالت بشیا !هیچی!حتی درس خوندنت -___-
واقعا باید به فکر بورس باشم هرچه زودتر فرار کنم از ادماااایی که میشناسم و میخام تمام تلاشمو بکنم که بخودم بفهمونم دوسم دارم،میفرمود خانواده اولین عامل افسردگی عدم پیشرفت و نصف بدبخیاتونن درست میفرمود هرچند که وقتی درحال مرگ باشین اولین نفر اونا پیشتونن!برای خوشحالیامونم واقعا خوشحال میشن!پس چرا در حالت زندگی روزمره اینقدر میتونن اذیت کننده باشن؟شاید براتون عجیب باشه که انقدر راحت میتونم این چیزا بگم شاید بد باشه گفتنشون ولی مهم نیست مگه این دفترچه خاطراتم نیس پس هرچی بخوام میتونم توش بنویسم ،مرسی قضاوت و پیش داوری نمیشم^__^
پ.نون:ورمز ازت متنفرم
پ.نون:غرغرو تر از من خودمم فقط
پ.نون:عاشق اهنگ های جدید BTS شدم
اهنگ evanescence معرکه اس خیلی خوبه:)))))

عیدتون مبارک

عیدتون مبارکککککککککککککککککککککککک
التماس دعا

هفت روز تا انفجار

عین دیوونه ها روز شماری که نه ساعت شماری میکنم از اینکه چرا انقد میخابم میاد میاد و از اینکه چرا گشنه ام میشه که برم غذا بخورم وقت گرفته میشه بیشتر....
حتی وقتی موبایل میگیرم دستم هر یکی دوساعت بین درس خوندن عذاب وجدان میگیرم:/
کی گفت من برم پزشکی!؟!:///
وقتی به این فکر میکنم که نهایت بازده رشته ام وقتیه که میشه ۳۵ سالم خییییلییی غصه میخورم دلم میخاد انصراف بدم برم هنر
وقتی تایم برای لذت بردن از زندگیم کمه وقتی وقتایی که لذت میبرم با عذاب وجدان هدر دادن تایمامه .....
فقط میتونم بخودم دلداری بدم که دختر رویاهاتو دنبال کردی
این همون ارزوی بچگی هاته
این شاید بهترین ورژن خودته
کاش علوم پایه امو خوب بدم تا با خیال راحت فقط دوساعت اروم بخوابم:/بدون حس عقب موندن و درس نخوندن و این مزخرفات